investopedia: چگونه آموزش و پرورش بر اقتصاد تأثیر می گذارد

چگونه آموزش و پرورش بر اقتصاد تأثیر می گذارد؟

آموزش و پرورش و اقتصاد هر دو مزایایی را به همراه دارند و می توانند به از بین بردن نابرابری ها کمک کنند.

این مقاله از مقاله ای به نوشته BRENT RADCLIFFE در وبسایت اقتصادی Ivestopedia نوشته شده است و مطالب جالبی را در مورد اقتصاد و ارتباط آن با آموزش و پرورش گفته است.

چگونه سیستم آموزشی یک کشور با عملکرد اقتصادی آن ارتباط دارد؟ چرا اکثر کارگران با مدرک دانشگاهی بسیار بیشتر از کارگران بدون مدرک درآمد دارند؟ درک نحوه تعامل آموزش و آموزش با اقتصاد می تواند به توضیح اینکه چرا برخی از کارگران، مشاغل و اقتصادها شکوفا می شوند در حالی که برخی دیگر دچار تزلزل می شوند کمک کند.

با افزایش عرضه نیروی کار، فشار نزولی بر نرخ دستمزد وارد می شود. اگر تقاضای کارفرمایان برای نیروی کار با عرضه نیروی کار مطابقت نداشته باشد، معمولا دستمزدها کاهش می یابد.

وجود بیش از حد کارگران به ویژه برای کارمندانی که در صنایعی با موانع کم برای ورود کارکنان جدید کار می کنند مضر است - یعنی کسانی که مشاغلی دارند که به مدرک یا آموزش تخصصی نیاز ندارند. برعکس، صنایعی که نیازمند آموزش و تحصیلات عالی هستند، تمایل دارند به کارگران دستمزد بیشتری بپردازند. افزایش دستمزد به دلیل نیروی کار کمتری است که قادر به فعالیت در آن صنایع است و تحصیل و آموزش مورد نیاز هزینه های قابل توجهی را به همراه دارد.

اقلام کلیدی(فکت ها):

  • دانش و مهارت های کارگران موجود در عرضه نیروی کار یک عامل تعیین کننده برای رشد تجاری و اقتصادی است.
  • صنایعی که نیازمند آموزش و تحصیلات عالی هستند، تمایل دارند به کارگران دستمزد بیشتری بپردازند.
  • تفاوت در سطوح آموزشی عامل مهمی است که کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را از هم جدا می کند.
  • بهره‌وری اقتصاد با افزایش تعداد کارگران تحصیل‌کرده افزایش می‌یابد، زیرا کارگران ماهر می‌توانند وظایف را با کارایی بیشتری انجام دهند.
  • یک اقتصاد زمانی ارزشمندتر است که فرصت های تحصیلی و کار برابر بین جنسیت، نژاد، سن و قومیت در دسترس باشد.

چگونه آموزش برای یک ملت مفید است

جهانی شدن و تجارت بین المللی مستلزم رقابت کشورها و اقتصاد آنها با یکدیگر است. کشورهای موفق اقتصادی نسبت به سایر اقتصادها دارای مزیت های رقابتی و نسبی خواهند بود، اگرچه یک کشور به ندرت در یک صنعت خاص تخصص دارد.

یک اقتصاد توسعه یافته معمولی شامل صنایع مختلف با مزایا و معایب رقابتی متفاوت در بازار جهانی می شود. آموزش و آموزش نیروی کار یک کشور عامل اصلی در تعیین میزان عملکرد اقتصاد کشور است.

چگونه آموزش شغلی بر اقتصاد تأثیر می گذارد

یک اقتصاد موفق دارای نیروی کار است که بتواند صنایع را در سطحی اداره کند که دارای مزیت رقابتی نسبت به اقتصاد سایر کشورها باشد. کشورها ممکن است از طریق معافیت‌های مالیاتی، ارائه تسهیلات برای آموزش کارگران یا انواع روش‌های دیگر که برای ایجاد نیروی کار ماهرتر طراحی شده‌اند، تشویق کنند. در حالی که بعید است که یک اقتصاد مزیت رقابتی در همه صنایع داشته باشد، اما می تواند بر چندین صنعت تمرکز کند که در آن متخصصان ماهر به راحتی آموزش دیده اند.

تفاوت در سطوح آموزشی عامل مهمی است که کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه را از هم جدا می کند. اگر چه عوامل دیگری مانند جغرافیا و منابع موجود قطعاً در این امر نقش دارند، اما داشتن کارگران آموزش دیده بهتر باعث سرریز در سراسر اقتصاد و اثرات خارجی مثبت می شود.

عوامل خارجی به دلیل نیروی کار آموزش دیده می تواند تأثیر مثبتی بر اقتصاد داشته باشد. به عبارت دیگر، همه شرکت ها از عامل بیرونی برخورداری از نیروی کار ماهر برای استخدام کارکنان بهره مند می شوند. در برخی موارد، نیروی کار بسیار ماهر ممکن است در یک منطقه جغرافیایی خاص متمرکز شود. در نتیجه، مشاغل مشابه ممکن است در همان منطقه جغرافیایی به دلیل آن کارگران ماهر جمع شوند - به عنوان مثال دره سیلیکون، کالیفرنیا.

برای کارفرمایان

در حالت ایده آل، کارفرمایان کارگرانی را می خواهند که مولد باشند و نیاز به مدیریت کمتری داشته باشند. کارفرمایان هنگام تصمیم گیری در مورد پرداخت یا عدم پرداخت هزینه آموزش کارکنان باید عوامل زیادی را در نظر بگیرند، مانند:

  • آیا برنامه آموزشی بهره وری کارگران را افزایش می دهد؟
  • آیا افزایش بهره وری هزینه پرداخت تمام یا بخشی از آموزش را تضمین می کند؟
  • اگر کارفرما هزینه آموزش را پرداخت کند، آیا کارمند پس از اتمام برنامه آموزشی شرکت را به مقصد یک رقیب ترک می کند؟
  • آیا کارگر تازه آموزش دیده می تواند دستمزد بالاتری دریافت کند؟
  • آیا کارگر افزایش قدرت چانه زنی یا اهرمی برای دستمزد بالاتر به دست خواهد آورد؟
  • اگر افزایش حقوق در نتیجه آموزش تضمین شود، آیا افزایش بهره وری و سود برای پوشش هر گونه افزایش حقوق و همچنین هزینه کلی برنامه آموزشی کافی است؟

 بسیاری از کارفرمایان از کارگران می‌خواهند در ازای دریافت آموزش با حقوق، برای مدت معینی در شرکت بمانند و خطر خروج کارگران تازه آموزش دیده به محض پایان دوره رایگان را از بین می‌برند.

کسب و کارها ممکن است با کارمندانی روبرو شوند که تمایلی به پذیرش آموزش ندارند. این می تواند در صنایع تحت تسلط اتحادیه ها اتفاق بیفتد زیرا افزایش امنیت شغلی می تواند استخدام متخصصان آموزش دیده یا اخراج کارکنان کمتر آموزش دیده را دشوارتر کند. با این حال، اتحادیه ها همچنین ممکن است با کارفرمایان مذاکره کنند تا اطمینان حاصل کنند که اعضای آنها آموزش بهتری دیده اند و در نتیجه بهره وری بیشتری دارند، که احتمال جابجایی مشاغل به خارج از کشور را کاهش می دهد.

برای کارگران

کارگران با توسعه و اصلاح قابلیت ها و مهارت های خود پتانسیل درآمد خود را افزایش می دهند. هر چه بیشتر در مورد عملکرد یک شغل خاص و صنعت خاص بدانند، برای یک کارفرما ارزشمندتر می شوند.

کارمندان ممکن است بخواهند تکنیک های پیشرفته یا مهارت های جدیدی را برای رقابت برای دستمزد بالاتر یاد بگیرند. معمولاً کارگران می توانند انتظار افزایش دستمزدشان را داشته باشند، اما با درصدی کمتر از افزایش بهره وری توسط کارفرمایان. کارگر هنگام تصمیم گیری برای ورود به یک برنامه آموزشی باید چندین فاکتور را در نظر بگیرد، مانند:

  1. آنها چقدر بهره وری اضافی می توانند انتظار داشته باشند؟
  2. آیا برنامه آموزشی برای کارگر هزینه دارد؟
  3. آیا کارگر شاهد افزایش دستمزدی خواهد بود که هزینه برنامه را تضمین کند؟
  4. شرایط بازار کار برای متخصصان با آموزش بهتر در آن زمینه چیست؟
  5. آیا بازار کار به میزان قابل توجهی از نیروی کار آموزش دیده در آن تخصص اشباع شده است؟

کارفرمایان ممکن است تمام یا بخشی از هزینه های آموزشی را بپردازند، اما همیشه اینطور نیست. همچنین، اگر کارگری بدون حقوق باشد و نتواند به اندازه ساعات قبلی کار کند، ممکن است درآمد خود را از دست بدهد.

در برخی از ایالت ها، کارفرما ممکن است مسئولیتی برای پوشش هزینه آموزش کار نداشته باشد. کارمندان باید برای زمان آموزش دستمزد دریافت کنند، البته، مگر اینکه دوره خارج از ساعات کاری عادی برگزار شود، به شغل مربوط نباشد، کارمند کار دیگری را همزمان انجام ندهد، و حضور داوطلبانه است.

برای اقتصاد

بسیاری از کشورها تأکید بیشتری بر توسعه یک سیستم آموزشی دارند که بتواند کارگرانی را تولید کند که بتوانند در صنایع جدید مانند علم و فناوری کار کنند. این تا حدی به این دلیل است که صنایع قدیمی در اقتصادهای توسعه یافته رقابتی کمتر شده اند و بنابراین احتمال تسلط بر چشم انداز صنعتی کمتر است. همچنین، جنبشی برای بهبود آموزش اولیه جمعیت با این باور رو به رشد مبنی بر اینکه همه مردم حق آموزش دارند، پدید آمده است.

وقتی اقتصاددانان از "آموزش و پرورش" صحبت می کنند، تمرکز صرفاً بر روی کارگرانی که مدرک دانشگاهی دریافت می کنند نیست. آموزش اغلب به سطوح خاصی تقسیم می شود:

  1. دبستان - دبستان در ایالات متحده
  2. متوسطه - راهنمایی، دبیرستان و مدرسه مقدماتی
  3. پس از متوسطه - دانشگاه، کالج محلی، و مدرسه حرفه ای

با افزایش نسبت کارگران تحصیل کرده، اقتصاد یک کشور مولدتر می شود، زیرا کارگران تحصیل کرده می توانند وظایفی را که نیاز به سواد و تفکر انتقادی دارند، به نحو احسن انجام دهند. با این حال، به دست آوردن سطح تحصیلات بالاتر نیز هزینه دارد. یک کشور مجبور نیست شبکه گسترده ای از کالج ها یا دانشگاه ها را برای بهره مندی از آموزش فراهم کند. می تواند برنامه های پایه سوادآموزی را ارائه کند و همچنان شاهد پیشرفت های اقتصادی باشد.

کشورهایی که بخش بیشتری از جمعیت آنها در مدارس تحصیل می کنند و از آنها فارغ التحصیل می شوند، رشد اقتصادی سریع تری نسبت به کشورهایی با کارگران کم سواد دارند. در نتیجه، بسیاری از کشورها بودجه ای برای آموزش ابتدایی و متوسطه برای بهبود عملکرد اقتصادی فراهم می کنند. از این نظر، آموزش سرمایه گذاری در سرمایه انسانی است، مشابه سرمایه گذاری در تجهیزات بهتر.

نسبت تعداد کودکان در سن دبیرستان رسمی ثبت نام شده در مدرسه به تعداد کودکان در سن متوسطه رسمی در جمعیت (که به عنوان نسبت ثبت نام نامیده می شود) در کشورهای توسعه یافته بیشتر از کشورهای در حال توسعه است.

نسبت ثبت نام به عنوان یک معیار با محاسبه هزینه های آموزشی به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی (GDP) متفاوت است، که همیشه با سطح تحصیلات در جمعیت یک کشور همبستگی قوی ندارد. تولید ناخالص داخلی نشان دهنده تولید کالاها و خدمات برای یک کشور است. بنابراین، صرف نسبت بالایی از تولید ناخالص داخلی برای آموزش لزوماً تضمین نمی کند که جمعیت یک کشور تحصیلکرده تر است.

برای مشاغل، توانایی فکری یک کارمند می تواند به عنوان یک دارایی تلقی شود. این دارایی می تواند برای ایجاد محصولات و خدمات قابل فروش استفاده شود. هر چه کارگران آموزش دیده بیشتری توسط یک شرکت به کار گرفته شوند، از نظر تئوری آن شرکت می تواند بیشتر تولید کند. اقتصادی که در آن کارفرمایان با آموزش به عنوان یک دارایی برخورد می کنند، اغلب به عنوان اقتصاد مبتنی بر دانش نامیده می شود.

مانند هر تصمیمی، سرمایه گذاری در آموزش مستلزم هزینه فرصت برای کارگر است. ساعات صرف شده در کلاس به معنای زمان کمتری برای کار و کسب درآمد است. با این حال، کارفرمایان زمانی دستمزد بیشتری می پردازند که وظایف مورد نیاز برای تکمیل یک شغل مستلزم سطح تحصیلات بالاتر باشد. به عبارت دیگر، اگرچه ممکن است درآمد یک کارمند در کوتاه مدت کمتر شود، اما دستمزدها احتمالاً در آینده پس از تکمیل آموزش بیشتر خواهد شد.

مدل تار عنکبوت

مدل تار عنکبوت به توضیح اثرات یادگیری مهارت های جدید توسط کارگران کمک می کند. این مدل نه تنها نشان می دهد که چگونه دستمزدها با یادگیری یک مهارت جدید در نوسان است، بلکه نشان می دهد که چگونه عرضه کارگران در طول زمان تحت تاثیر قرار می گیرد.

این مدل نشان می دهد که وقتی کارگران یک مهارت جدید را یاد می گیرند، دستمزدهای بالاتری در کوتاه مدت رخ می دهد. با این حال، همانطور که کارگران بیشتری در طول زمان آموزش می بینند و برای تعقیب دستمزدهای بالاتر وارد نیروی کار می شوند، عرضه کارآموزان

منبع مقاله: investopedia

نظرات